سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 116
بازدید دیروز: 65
بازدید کل: 1382468
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



آنفلونزای شدیدی که عارض وجود شریفمان !!! شد و ما را به دکتر و سرم و آمپول های کذایی انداخت، هر چه نباشد دو سه تا خوبی جانانه داشت:

1- لطف خدا را که همیشه شاملمان بود، یکبار دیگر با تمام وجود حس کردم .. چون باور دارم که بیماری چشمک خداست به بندگانش که بگوید دارمتان بندگان ناسپاس من...

2-  کتاب "من او" را خیلی وقت است داریم و تعریفش را خیلی شنیده ام... دوستمان هم خیلی وقت است از آن می گوید.. همیشه دلم می خواست بخوانمش اما فرصت نمی شد... امروز در بستر بیماری بدون اینکه نیاز باشد بلند شوم دستم را دراز کردم از قفسه بر داشتم و شروع کردم به خواندن ... خدا کند بتوانم تمامش کنم چون هر چه بهتر شوم گرفتاری ها آنقدر دست به دست هم می دهند و اولویت های کاری آنقدر زیاد می شوند که فرصت را می گیرد.
البته شما مثل منطقی ها صغری و کبری نچینید و استدلال نکنید تا به این نتیجه برسید که پس ادامه ی بیماری بهتراست تا بتوانی تمامش کنی...

3-  باور کردم که اگر هم می خواهی از نعمت های خداداد که از آن بهره مند هستی بگویی نباید حالت پز دادن و به رخ کشیدن باشد و تنها باید از روی بیان نعمت های الهی باشد.. آخر دو سه روز پیش به یکی از دوستان که به خاطر آنفلونزا از خوردن انگور پرهیز داشت می گفتم شما چقدر لی لی به لالای خودتان می گذارید .. من که در اوج تب و سرما خوردگی، تازه ترشی هم بیشتر می خورم؛ خربزه و انگور که دیگر نگو..
بنده خدا با تعجب و حسرت نگاهم می کرد هرچند ناباورانه ... و ما هم بیشتر جولان می دادیم و به این خصلت خود می نازیدم... دو روز بیشتر نگذشت که خدایی که به قول مردم جای حق نشسته است، خواست یک رو کم کنی حسابی بکند و ما دچار آنفلانزا شدیم از نوع به  شدت ... چون به خودمان اطمینان داشتیم زدیم به ترشی از نوع به شدت ... و افتادیم از نوع به شدت ... تا جایی که هنوز هم افتاده ایم ولی نه به آن شدت .. چون رویمان کم شد..

4- فهمیدم علاوه بر آنفولانزای مرغی و افغانی و چچنی و یمنی و سودانی و .... یک نوع دیگر هم هست .. آنفلونزای فیلی ... بله آنفلونزای فیلی ... چون آنقدر دستمال به بینی می کشی که بینی ات مثل خرطوم فیل می شود. اگه باور ندارید از ایشون بپرسید...

آخ بینی م ..

 

پ ن ـ بالاخره ندانستیم ترجمه ی influenza   را باید آنفلونزا نوشت یا آنفلانزا و یا آنفولانزا .. مهم نوشتنش نیست مهم گرفتنش هست که ما گرفتیم..

 
درخواست همیاری از کلیه هموطنان برای دفاع از حق ایرانی بودن 
از ایران و ایرانی دفاع کنید